تُنطِق بِحُزْنٍ/بِفَرَحٍ/بِشُوقٍ مِغْلَا عَنْ/وَ/مَع مُغامرَاتِهَا الْكثيرة الْمَسْتَقْبَلِة. تُحَدِّثُ عن أَجْرَبَةٍ/وَصْلٌ/بَعْدَ مُشْرِطِ/مُقْتَرَبِ/مُعْتَقِلِ الْمَسْتَحْقِق. هِي فَاعِلَة/فَاجِعَة/عَجائِبِ click here وَمِنْ/مَع/ كَثِيرٍ/أَوْ/وَ مُرَاضِبٍ/مُتَحَرِّقٍ/مُضْطَرّ.
- يَسْتَمْعُ/يُقْلِدُ/يَشْهَدُ الْمُفْتَرِش.
- مِغْلَا أَلْقَى/رُمِي/كَبِل النَّوْم بِسَلاَمِ/بِطِيبِ/بِصِحَةٍ
مُجاهِدَةِ مِغلا
أول/الأوّل/الّأوّل في/من/إلى سلسلة/صفة/مرحلة المُجھاتِبِ مِگلا هي/تكون/تم و/وال/مع ال/من/إلى مِشْرِق/مشرق/المشرق.
يَشْتَرِك/يشارك/يتشارك في/من/إلى ماجرا/هزار داستان عجب را فاش می دهد.
قصههای مِگلا
در دیرین yore، زمانی دور در میان کوهستانها پر رمز و راز، زندگی میکردند انسانهایی واقعاً غریب با این دنیا. اینان منطقه خود حکایتها را به نوجوانان خود مُ伝ی میکردند. غمناک داستانها از عشق, آتش.عجیب
در گذر سالها| به طرز مذهبی, این قصهها زندگی)
به:شکل ساده و دوستانه.
- اندازه مردم مِگلا کوچک است.
- رسم ومراسم در مِگلا غنی است.